
Super User
معرفی اجمالی
آية التطهير، تألیف سید علی حسینی میلانی، از جمله آثار در دفاع از مذهب تشیع است که به زبان عربی تألیف شده است. آیه تطهیر از جمله آیاتی است که شیعیان برای اثبات امامت علی(ع) به آن استدلال میکنند.
معرفی اجمالی
آية المباهلة، کتابی است به زبان عربی، نوشته سید علی حسینی میلانی با موضوع کلام شیعه. نویسنده، در این کتاب در پی تفسیر آیه مباهله و بیان دلالت آن بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین بعد از پیامبر خدا(ص) است. او برای اثبات این مقصود از روایات اهل سنت بهره میبرد و گاهی متعرض کلمات بزرگان آنها نیز میشود.
ساختار
کتاب با سخنی از مرکز نشرحقایق اسلامی و سخنی از مؤلف آغاز شده و مطالب آن در چهار فصل سامان یافته است.
گزارش محتوا
مؤلف، بیستوچهار تن از کسانی را که در کتابهای غیر امامیه بهعنوان راویان این حدیث ذکر شدهاند، نام میبرد.از جمله آنان امیرالمؤمنین علی(ع)، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، امسلمه، حسن بصری، سعد بن ابیوقاص، مقاتل و... هستند.او نام پنجاهودو تن از بزرگان حدیث و تفسیر را که درباره نزول آیه مباهله در شأن علی(ع) اقرار کردهاند، ذکر میکند.سپس نصوص وارده درباره حدیث در کتابهای معتبر را ذکر میکند و درباره سرپیچی سعد بن ابیوقاص از دستور معاویه مبنی بر دشنام امیرالمؤمنین(ع) بهخاطر وجود سه فضیلت در ایشان (که یکی از آنها نزول آیه مباهله درباره وی بوده) بهتفصیل بحث میکند. او یادآور میشود که برخی، بهخاطر حفظ حرمت بزرگانشان روایت سعد را دستکاری کرده یا منقطع ذکر کردهاند تا جرحی بر معاویه نباشد.
نویسنده، پس از این مباحث، به تبیین تواتر و قطعیت سند اخبار درباره این واقعه میپردازد.و بیان میدارد که بلاذری از قول یحیی بن آدم گفته: «نوشته صلح» امیرالمؤمنین(ع) را در دست نجرانیها دیده است.
فصل دوم کتاب در بیان تلاشهای نافرجام و دروغهای وحشتناکی است که پیرامون این واقعه صورت گرفته است. پنهانسازی و غبارآلود کردن اصل خبر توسط ابن هشام و ابن سید الناس، پنهان کردن ماجرای مباهله توسط بخاری و قرار دادن فضیلت این ا مر برای ابیعبیده، تحریفات ابن سعد، ابن جوزی و ابن خلدون، عدم ذکر نام علی بن ابیطالب(ع) توسط بلاذری ، ابن قیم، ابن کثیر و... در این ماجرا یا ذکر «ناسٌ من الصحابة» بهجای اسم امیرالمؤمنین علی(ع)، افزودن نام عایشه و حفصه یا حذف نام فاطمه زهرا(س) و افزودن نامهای ابوبکر و عمر و عثمان و فرزندانشان، از جمله تحریفات در این واقعه است. مؤلف پس از بیان این امور، به بررسی وضعیت دو تن از راویان روایتی که فرزندان خلفای سهگانه را با فرزندان علی(ع) و خودشان را با خود آن حضرت همرتبه میدانند پرداخته و جعلی و کذب بودن آن را نتیجه میگیرد.
در فصل سوم، نویسنده، استدلالهای امام رضا(ع)، شیخ مفید، شیخ طوسی، اربلی، بیاضی، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی را درباره دلالت آیه مباهله بر امامت علی(ع) ذکر میکند. بیان جایگاه علی(ع) بهمنزله نفس پیامبر(ص) در این آیه، جانمایه استدلال امام رضا(ع) و سایرین (به تبع آن حضرت) را تشکیل میدهد.نویسنده، آیه را نص در امامت امیرالمؤمنین علی(ع) و دال بر افضلیت ایشان میداند. او میگوید: نشانههای دلالت آیه بر افضلیت علی(ع) موارد ذیل ا ست: این آیه دلالت بر محبوبتر بودن علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) از هرکس دیگر، در نزد پیامبر دارد و احبّیت هم دال بر افضلیت است.
اینکه پیامبر(ص) فقط با این چند تن به مباهله با مسیحیان رفت و هیچیک از زنان، بنیهاشم، نزدیکان و اصحابش را با خود نبرد، دلالت بر عظمت قدر این چند تن نزد خدا دارد.پیامبر(ص) خطاب به آن بزرگواران فرمود: وقتی من دعا کردم شما آمین بگویید. اسقف مسیحیان گفت: من کسانی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از بین ببرد، این کار را میکند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا قیامت مسیحیای بر روی زمین باقی نخواهد ماند.
در فصل چهارم بیان میشود که سند و متن حدیث جایی برای طعن باقی نمیگذارد و ازاینرو مخالفتهایی که با آن شده فقط در مرحله دلالت حدیث است؛ مانند اینکه امامت میتواند در شخص مفضول باشد؛ یا اشکال ابن تیمیه بر عدم دلالت روایت بر امامت و افضلیت علی(ع) و اعترافات ضمنی وی به برخی مسائل مورد نیاز شیعه برای احتجاج و پاسخ به وی.
اشکالات ابوحیان، قاضی ایجی و جرجانی، ابن روزبهان، آلوسی، شیخ محمد عبده و... بههمراه پاسخهای نویسنده به آنها پایانبخش مطالب کتاب است.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب کتاب در انتهای آن و منابع در پاورقی ذکر شده است.
مفرحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام، كتابى است به زبان عربى كه به موضوع تجديد بناى كعبه معظمه پس از خرابىاى كه در اثر وقوع سيل در سال1039ه.ق. در آن پديد آمد، مىپردازد.
نويسنده كه از علماي شيعه كاشاني الاصل عصر صفوي است، سنگ بناي آن را در قسمت ركن حجر الاسود گذاشته و به اين مناسبت، نگارش اين رساله را در سال 1040ق. آغاز نموده است.
ساختار
كتاب؛ مشتمل بر مقدمهاى به قلم محققان، آقايان عمار عبودى نصار و حيدر لفتة مال الله، مقدمهاى به قلم مؤلف و سه فصل و يك خاتمه است.
گزارش محتوا
در فصل اول و دوم اين رساله، مؤلف بر موضوع وقوع سيل در مكه مكرمه و نيز تجديد بناهاى صورت گرفته در كعبه معظمه و نيز علت بناء كعبه بر روى زمين و آغاز طواف در اطراف آن و نيز توصيف كعبه و بيان طول و عرض كعبه و نيز توصيف سقف و ستونها و ديوار و ابواب و... احوال اين مكان مقدس متمركز شده و در فصل سوم؛ درخصوص مسجدالحرام و احوال و صفات آن سخن گفته و در خاتمه رساله اماكن مقدسهاى را كه در مكه معظمه واقع شده توصيف و ضرورت زيارت اين بقاع متبركه را به مومنان يادآور مىشود.
در اين رساله كوتاه، اما با ارزش نويسنده به يك ماجراي جالب درباره بناي كعبه و برخي اماكن مكه مكرمه اشاره مىكند. به نوشته مؤلف در ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039ق. سيل عظيمي در مكّه آمده و آب زيادي به داخل مسجد وارد شده است؛ به دنبال آن تعداد زيادي از مردم - كه به نوشته او حدود 442 نفر ميشدند - در آن سيل از بين رفتند كه يك معلّم با سي دانش آموز او كه در مسجد مشغول درس بودند، جزو آنان بود. مؤلف در روز پنجشنبه بيستم ماه شعبان وارد مسجد شده كه هيچ طواف كنندهاي در آن نبوده است. او خود در داخل آب طواف كرده و نماز طواف را - اجباراً - بالاي منبر خوانده است.
مؤلف ادامه اين گزارش را درباره تخريب كعبه و بناي مجدّد آن، به دقّت هر چه تمامتر آورده و به دنبال آن، پيرامون برخي اماكن مكه مكرمه نيز سخن گفته است. رساله حاضر نشانگر افتخار بزرگي براي شيعه در بناي ساختمان كعبه مكرمه ميباشد. افتخاري كه مؤلف را وادار كرده تا اين رساله را نگاشته و مؤمنان را خشنود سازد. نام رساله از همين احساس، برخاسته است.
نويسنده در نگارش اين رساله روش محدثان را در پيش گرفته و از احاديث بهره فراوان برده است.
اهميت اين رساله از آن جا آشكار مىشود كه نويسنده خود يكى از كسانى است كه در تعمير و بازسازى بناى كعبه بعد از سيل 1039ق. مشاركت داشته و در آن به تفصيل و به صورت روزشمار مشاهدات خود را بيان كرده و جاهاى مختلف كعبه و مسجدالحرام را به دقت توصيف نموده است.
وضعيت
كتاب؛ مشتمل بر پاورقىهايى به قلم محققان و نيز فهرست منابع، مصادر، آيات، احاديث، ا شعار، اماكن، كتابها و موضوعات مىباشد.
منابع
- سايت كتابخانه تاريخ اسلام، 1389/1/18.
- ميقات حج سال دوم شماره پنجم پاييز 1372.
- قاضى عسكر، سيدعلى، ميقات حج - سال پنجم - شماره هجدهم - زمستان 1375.
- مقدمه محققان.
- متن كتاب.
معرفی اجمالی
الصحيحان في الميزان، نوشته سید على حسینى میلانى، به بررسى و تحقیق پیرامون دو کتاب صحيح مسلم و صحیح بخاری و برخى روایات آنها میپردازد، تا روشن کند که تمام آنچه در این دو کتاب روایت شده، صحیح نیستند. این پژوهش در دو بخش تنظیم شده است:
- بررسى و نقد صحيح البخاري؛
- بررسى و نقد صحيح مسلم .
این کتاب به زبان عربی، در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
ساختار
کتاب دارای مقدمهای از مرکز حقایق اسلامی و مقدمهای از مؤلف است و مطالب آن در ضمن دو بخش مطرح شده است.
گزارش محتوا
نویسنده در بخش اول به بررسى و نقد صحيح البخاري در دو فصل پرداخته؛ در فصل اول به واکاوی شخصیت بخارى در نقل حدیث میپردازد. ابتدا یادآور میشود که ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى از استناد به روایات بخارى، دست شسته و دیگران را از نقل روایات و اقتباس از بخارى منع مىکردند، سپس شواهدی از کلمات ایشان بر این مدعا میآورد و به شرح زندگینامه و جایگاه علمی و اجماعی این دو شخصیت میپردازد.
از دیگر پیشوایان بزرگ اهل سنّت که از بخارى انتقاد کرده، محمّد بن یحیى ذهلى است که اعتبار و آبروى بخارى را زیر سؤال برد، او را به بدعتگذارى دینى متّهم نمود و دیگران را از حضور در مجلس وى و نگارش روایاتش، نهى کرد. ذهلى از اساتید بخارى، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، نسائى و دیگر بزرگان حدیث بوده و ابن ابىداوود، او را «امیرالمؤمنین در علم حدیث» لقب داده است.
نگارنده در ادامه به ذکر شواهدی بر انحراف بخاری از اهلبیت میپردازد. بزرگان ائمه اهل سنّت همانند ابوزرعه، ابوحاتم، ذهلى و اساتید دیگر بخارى، به او اهانت کرده و او را گمراه نامیدهاند. رفتار اینان با بخارى، کیفر دنیوى انحراف او از امیر مؤمنان على(ع) و اهلبیت طاهرین(ع) و تحقیر و کتمان فضایل و مناقب آن بزرگواران است. از تعصبهاى شگفتآور بخارى خدشه واردکردن به حدیث متواتر غدیر است؛ حدیثى که بیش از یکصد صحابى آن را نقل کردهاند؛ حدیثى که به چند برابر از حد تواتر رسیده است. بزرگان مورد اعتماد حدیثشناس اهل سنّت نیز به متواتر بودن این حدیث تصریح کردهاند. در اینباره حافظ ابن جزرى که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است، انکارکننده حدیث غدیر را به داشتن جهل و تعصّبورزى نسبت داده است.
از نشانههاى دشمنى بخارى با اهلبیت نبوّت(ع) و انحراف وى از سیره آن بزرگواران، این است که نهتنها روایتی از امام صادق(ع) را در کتاب خود ذکر نکرده؛ بلکه در برخى احادیث آن حضرت، تردید کرده است.
در فصل دوم نویسنده به ارزیابی کتاب صحیح بخاری در پرتو سخنان پیشوایان حدیث میپردازد و با طرح ایراداتی بر چندین حدیث بخاری، بحث را پیش میبرد. از جمله احادیث بىاساس صحيح البخاري، حدیث خواستگارى عایشه توسط رسول خدا(ص) است؛ در این حدیث آمده است: ابوبکر در پاسخ به این خواستگارى به پیامبر خدا(ص) گفت: «من برادر تو هستم». پیامبر(ص) فرمود: تو به لحاظ دین و کتاب خدا، برادر من هستى و عایشه براى من حلال است. ابن حجر عسقلانى در فتح الباري این حدیث را زیر سؤال برده است. وى مىنویسد: حافظ مغلطاى درباره این حدیث مىگوید: صحت این حدیث، محل کلام است؛ زیرا دوستى پیامبر(ص) با ابوبکر در مدینه اتفاق افتاد و خواستگارى از عایشه در مکه؛ چگونه ممکن است که ابوبکر بگوید: «من برادر تو هستم»؟.
از جمله روایات باطل بخارى، حدیثى است که نشان مىدهد ابراهیم(ع) در روز قیامت از شخص کافری چون آزر شفاعت مىکند. بخارى برپایه عادت همیشگى خود، این افترا را در چند جاى کتاب ناصحیح خود ذکر کرده است. چنانکه با اندک تأملی روشن است، این حدیث، شأن و اعتبار ابراهیم(ع) را بهطور کامل زیر سؤال مىبرد؛ زیرا ابراهیم(ع) با دستور خداى تعالى مبنی بر امتناع از استغفار براى مشرکان مخالفت کرده است.
از دیگر احادیث بىاساس صحيح البخاري و مسلم، حدیثى است که به دروغهاى سهگانه حضرت ابراهیم(ع) اشاره مىکند. در این زمینه در کتاب «الجمع بين الصحيحين» چنین آمده است: محمّد از ابوهریره چنین نقل مىکند: رسول خدا(ص) فرمود: ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت: دو بار در راه خدا که گفت: «إِنِّي سَقِيمٌ» (الصافات: 89)؛ «من كسالت دارم» و «بَلْ فَعَلَهُ کَبِيرُهُمْ هٰذَا» (الأنبياء: 63)؛ «[نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است» و یکبار بهخاطر ساره؛ بدین ترتیب که ابراهیم(ع) بههمراه ساره پاى در سرزمین پادشاهى زورگو نهاد؛ به همین جهت به ساره گفت: اگر این پادشاه بفهمد که همسر من هستى تو را از آنِ خود مىکند؛ بنابراین، در پاسخ به سؤال او بگو که خواهر ایمانى من هستى. فخر رازى به انتقاد و ابطال این حدیث مىپردازد و راویان آن را طرفدار مکتب حشویه مىداند.
از دیگر احادیث بىپایه بخارى حدیث ساختگى، خواستگارى حضرت على(ع) از دختر ابوجهل است. طبق این حدیث، امیرالمؤمنین(ع) در عهد رسول اکرم(ص) و در زمان حیات فاطمه زهرا(س) از دختر ابوجهل خواستگارى کرد. این حدیث، در واقع در سرزنش امیر مؤمنان على(ع) است و شأن و منزلت ایشان را زیر سؤال مىبرد؛ به همین جهت مؤمنان به هیچ عنوان چنین حدیثى را باور نمىکنند.
همچنین روایات دروغین دیگری ازایندست وجود دارد که پیشوایان بزرگ اهل سنّت، سند یا متن بسیارى از آنها را باطل دانستهاند؛ که همه اینها موجب عدم اعتبار و ارزش کتاب میشود.
در بخش دوم مؤلف به بررسی و نقد شخصیت مسلم و احادیث صحيح مسلم، میپردازد. ابتدا شاهدی را بر عدم عدالت مسلم ذکر میکند؛ مسلم اعتبار رجال راستگو و مورد اطمینان و ثقه اهل سنّت را همچون ابراهیم بن عبداللّٰه سعدى و ابوزرعه رازى بىدلیل، زیر سؤال مىبرد. تردیدى نیست که این مسئله، عدالت مسلم را مخدوش میسازد و اعتماد به وى و روایات وارده در کتابش را از میان مىبرد؛ به همین جهت است که ابن جوزی مىنویسد: از اشتباهاتى که ابلیس، محدّثان را به آن مبتلا مىکند این است که محدّثان از روى انتقامجویی، اعتبار یکدیگر را مخدوش مىکنند و همین، آنها را از مبناى جرح و تعدیلی که علماى پیشین، براى دفاع از شرع، بهره مىجستند، خارج مىکند.
پس از ذکر شواهدی بر عدم عدالت مسلم، نویسنده به طرح احادیثی بىاساس و دروغین در صحيح مسلم میپردازد که دلالت بر عدم اعتبار این کتاب و روایات آن دارد. از جمله آنها حدیثى است که از جایگاه حضرت ابوطالب(ع) در یکی از ضحضاحهاى دوزخ خبر مىدهد. مسلم مىنویسد: عبّاس بن عبدالمطّلب به پیامبر(ص) عرض کرد: اى رسول خدا! ابوطالب از شما محافظت مىکرد و براى شما خشمگین مىشد؛ حال آیا شما هم منفعتى به وى رساندهاید؟ پیامبر(ص) فرمود: آرى، ابوطالب هماکنون در یکی از ضحضاحهاى جهنّم به سر مىبرد و اگر بهخاطر من نبود، در پستترین جایگاه جهنّم قرار مىگرفت. در ادامه به ذکر روایات دیگری از جمله حدیث «عمر نخستین کسى بود که دستور اذان را صادر کرد»، حدیث «نخستین آیهاى که نازل شد آیه «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» (المدثر: 1) است» و حدیثى در مورد فضایل ابوسفیان است، که همه اینها شواهد و ادلهای است بر عدم اعتبار و ارزش این کتاب.
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است. در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.
معرفی اجمالی
مهرورزی به اهلبیت علیهمالسلام از دیدگاه قرآن و سنت؛ نگاهی به تفسیر آیه مودت، ترجمهای روان، بر کتاب «تفسیر آیة المودة» آیتالله سید علی حسینی میلانی که توسط هیئت تحریریه مرکز حقائق اسلامی، صورت گرفته است. این کتاب، پژوهشی است پیرامون آیه شریفه مودت، که در دوران معاصر نوشته شده است.
ساختار
کتاب با سرآغازی از مرکز حقایق اسلامی و پیشگفتاری از مؤلف آغاز و مطالب در پنج بخش، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
در بخش نخست، به «قربی» از منظر و دیدگاه پیامبر(ص) نگریسته شده است. نویسنده در پاسخ به این سوال که ذویالقربی چه کسانی هستند؟ به این نکته اشاره دارد که آن گاه که ما پیرو کتاب و سنت باشیم و به راستی بخواهیم از نظر اعتقادی و عملی به آن چه در کلام خدا و پیامبر(ص) آمده، عمل کنیم، لازم است که به شخص پیامبر(ص) مراجعه کرده و آن حضرت را در اختلافهای خود به داوری بپذیریم و یکی از مواردی که در معنای آن اختلاف شده، آیه «مودت» است که خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» به اعتقاد نویسنده، بنابر روایتهای شیعه و سنی، پیامبر(ص) معنای «قربی» را بیان و مراد از آن را خویشاوندان خویش؛ یعنی حضرت علی(ع)، فاطمه(س) و دو فرزند آنها معرفی کرده است
در ادامه، به راویان حدیث قربی و نیز کتابهایی که این حدیث را در خود جای داده، اشاره شده است. امام اول تا ششم؛ عبدالله بن عباس؛ عبدالله بن مسعود... از جمله روایان این حدیث به شمار میروند. صحيح البخاري؛ صحيح مسلم؛ مسند احمد؛ صحیح ترمزی و... از جمله کتبی است که این حدیث را در خود جای داده است
در بخش دوم، به بررسی و تصحیح سندهای روایات مرتبط با آیه مودت پرداخته شده است. نویسنده، این روایات را از مهمترین و مشهورترین کتابهای حدیثی و تفسیری اهل سنت، از عالمان پیشین و متأخیرین آنها نقل کرده است. با این بیان، تمامی عالمان شیعه و اهل سنت، به طور اتفاق، نزول آیه مبارکه مودت را درباره اهلبیت(ع) میدانند
به اعتقاد نویسنده، روایتهایی که بیانگر گفتار حق هستند و در کتابهای اهل سنت روایت شدهاند، بنا بر آراء و دیدگاه رجالی آنها، به سه قسمت تقسیم میشود:
- روایتهایی که به صحت آنها اتفاق نظر دارند؛ مثل حدیث طاووس، از سعید بن جبیر، از ابن عباس .
- روایتهایی که در این باب محدثان نقل کردهاند و درباره سند آن اظهار نظر نکردهاند و حتی درباره آن هیچ سخنی به میان نیاوردهاند؛ به نظر نویسنده، میتوان فهمید که گریزی جز اعتراف به اعتبار این روایتها نیافتهاند.
- روایتهایی که در این زمینه مطرح شده و درباره سند آنها اظهار نظر شده است
نویسنده در پایان میگوید: آن چه که در صدد بررسی و بحث پیرامون آن هستیم روایتهای دسته سوم است. ما به طور مفصل در شرح حال راویانی که در این روایتها تضعیف شدهاند با تکیه بر سخنان بزرگان جرح و تعدیل اهل سنّت، سخن خواهیم گفت تا روشن شود که همه ادعاهای آنان بی اعتبار و مردود است سپس به شرححال این راویان میپردازد.
در بخش سوم، به رد شبههای مخالفان پرداخته شده است. به نظر نویسنده، متعصبترین اهل سنت در مخالفت با این آیه، ابن تیمیه است، ازاینرو در این بخش، دیدگاه او پیش از همه مطرح شده است
در بخش چهارم، روایتها و دیدگاههای مختلف پیرامون نزول آیه مودت بررسی شده است که از جمله آنها، میتوان به دیدگاه زمخشری ؛ فخر رازی؛ قرطبی؛ خطیب شربینی و آلوسی اشاره کرد
در آخرین بخش، به بررسی دلالت آیه بر امامت و سرپرستی پرداخته شده است. به اعتقاد نویسنده، این آیه مبارکه هرگونه که معنا بشود، بر امامت و سرپرستی امیرمؤمنان علی(ع) و خاندان پیامبر(ص) از چند جهت دلالت دارد:
- خویشاوندی خاندانی و امامت: اگر برای نسبت خویشاوندی ارزشی در ایجاد سرپرستی و امامت نباشد، بدون شک امیرالمومنین(ع)، از همه جهات دیگر به نحو کامل، برترین فرد موجود بودهاند که استحقاق امامت را داشتهاند؛ لکن با این حال، عنوان خویشاوندی در این جا دخل و ارزشی پیدا کرده است؛ که به بیان آن پرداخته شده است. در این زمینه، به نظریه سید بن طاووس اشاره شده و این مطلب بیان گردیده که: «نظر شیعه این نیست که شایستگی سرپرستی و ریاست فقط به خویشاوندی منحصر است؛ بلکه شیعه میگوید: اگر خویشاوندی دلیلی برای شایستگی باشد، بنیهاشم سزاوارترند و از میان بنیهاشم، علی(ع) نیز از همه آنان سزاوارتر است. اگر به پیوند سببی باشد، باز علی(ع) برتر است؛ زیرا او تنها داماد پیامبر(ص) است.
- لزوم مهرورزی سبب لزوم پیروی و اطاعت: به اعتقاد نویسنده، معنای مودت در این جا فقط دوستی صرف نیست و آن چه خواسته شده مهرورزی و دوستی به تنهایی نیست، بلکه دوستی و مهرورزیی است که اطاعت و پیروی را درپی دارد.
- دوستى مطلق (همه جانبه) باعث برترى در تمام جهات: على(ع) كسى است كه دوستى او از همه جهات واجب و لازم شده است. و هر كس دوستى با او این گونه مورد سفارش خداوند قرار بگیرد همو از دیگران محبوبتر و دوست داشتنىتر است. و هركس نزد خدا و رسول محبوبتر باشد، او از دیگران افضل است. و نیز هر كس اینگونه باشد امام و رهبر است. پس نتیجه میگیریم: على(ع) امام و رهبر بعد از پیامبر خدا(ص) مىباشد.
- لزوم دوستی مطلق (همه جانبه) باعث پاکدامنی: به باور نویسنده، دستور مهرورزی مطلق به ایشان که بر اطاعت مطلق دلالت دارد، دلیل بر پاکدامنی و ناآلودگی کامل آنان است.
در این باره، به قول رازی در تفسیر آیه: «أَطیعُوا اللهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی اْلأَمْرِ منْکُمْ» اشاره شده است
در پایان کتاب، به بررسی و نقد دو دیدگاه که نتیجه آن تردید دلالت آیه مودت بر امامت میشود پرداخته شده است که عبارتند از:
- دیدگاه فضل بن روزبهان و پاسخ به او: فضل بن روزبهان میگوید: «ما میگوییم: مهرورزی بر علی(ع) بر هر مسلمانی لازم است؛ و مهرورزی هم با پیروی و فرمان برداری همراه است، ولی هر کسی که مورد اطاعت قرار میگیرد، لازم نیست دارای رهبری و امامت کبرا باشد.» سید شهید شوشتری در پاسخ گفته است: گفته او که «آیه بر خلافت حضرت علی(ع) دلالت ندارد»، از روی نادانی کامل یا نادانی نمایی خالص است؛ زیرا دلالت آیه بر لزوم مهرورزی به امیر مؤمنان علی(ع) به طور کامل روشن و واضح است، چنانکه خداوند پاداش پیامبری را که باید همیشگی باشد، مهرورزی به نزدیکان و خاندان قرار داده است و این فقط با عصمت مطلق آنان سازگار است؛ زیرا در صورت اشتباه از جانب آنان، مهرورزی به ایشان ناروا میگردد
- دیدگاه ابن تیمیه و پاسخ به او: ابن تیمیه میگوید: «ما قبول داریم که دوستی و مهرورزی و موالات علی(ع) بدون دلیل آوردن از آیه لازم است؛ ولی در این لزوم موالات و دوستی دلیلی که باعث اختصاص امامت و رهبری به او شود، نیست. و اما این که بگوییم: دوستی آن سه نفر واجب و لازم نیست، پس این کلام ممنوع است؛ بلکه دوستی و موالات آنها نیز واجب است؛ زیرا ثابت شده است که خداوند آنان را دوست میداشت و هر کس را خداوند دوست بدارد بر ما واجب است او را دوست بداریم. پس دوستی و دشمنی برای خدا، لازم و این محکمترین دستاویز ایمان است و آنها نیز از بزرگان دوستان خداوند و پرهیزگاران بودند و خداوند موالات آنان را لازم کرده است»
نویسنده معتقد است که ابن تیمیه، خود را محکوم نموده است؛ زیرا به لزوم دوستی پرهیزگاران، نیکوکاران، دادگران و صبرکنندگان...، بلکه تمام مؤمنان اعتراف نموده است؛ چرا که هیچکس، این مطالب را انکار نمیکند. چه کسی میگوید که مؤمن اگر حقیقتاً با ایمان باشد، لازم نیست او را دوست بداریم؛ به خصوص اگر اهل پرهیزگاری و نیکوکاری و صبر باشد؟! ولی سخن در دوستی مطلق (همه جانبه) است و محبوبترین نزد خداوند و پیامبرش میباشد که باعث برتری و پاکی و عصمت و لزوم پیروی و فرمان برداری میشود. این همان ویژگیهایی است که در غیر از امیرمؤمنان علی(ع) یافت نمیشود؛ به خصوص پاکی و عصمت؛ زیرا اتفاق همگان بر این است که در دیگران یافت نمیشود
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع و ارجاع به منابع بیشتر، به ترجمه برخی از آیات مذکور در متن پرداخته شده است
معرفی اجمالی
نزول سورة هل أتی في أهلبيت المصطفی(ص)، نوشته سید علی حسینی میلانی، کتابی است به زبان عربی و با موضوع کلام شیعه. نویسنده در این اثر با استناد به روایات اهل تسنن به تفسیر آیاتی از سوره دهر (که در شأن اهلبیت(ع) نازل شده؛ یعنی آیات پنجم تا بیستودوم) پرداخته است
ساختار
کتاب دارای سخن ناشر، مقدمه کوتاهی از مؤلف، محتوا در دو فصل و فهرست مطالب میباشد. نویسنده در نگارش این اثر از منابع اهل تسنن بهره برده است. برخی از منابع کتاب عبارتند از: الإصابة في معرفة الصحابة، منهاج السنة، أسد الغابة في معرفة الصحابة، تاریخ بغداد، الجرح و التعديل، تهذيب الكمال، روح المعاني، تذكرة الحفاظ، طبقات الحفاظ، طبقات المفسرين، سير أعلام النبلاء، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبيطالب و...
گزارش محتوا
آیات مورد استناد در کتاب، آیههای پنجم تا بیستودوم سوره انسان هستند که در شأن اهلبیت رسولالله(ص)؛ یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شدهاند. نویسنده ضمن ذکر روایتی درباره شأن نزول این آیه میگوید: چون حسن و حسین(ع) مریض شدند و پیامبر(ص) به عیادت آنان رفت، علی(ع) و فاطمه(س) و همچنین خادمشان فضه نذر کردند در صورت بازیابی سلامتی این دو سبط پیامبر(ص)، سه روز روزه بگیرند. پس از بهبودی، چون چیزی در خانه امیرالمؤمنین(ع) نبود، ایشان سه صاع جو قرض کرد و حضرت زهرا(س) آن را آرد کرده و با آن نان پخت. اما لحظه افطار روز اول مسکین و روز دوم یتیم و روز سوم اسیری به در خانه آمدند و همه اهل خانه افطارشان را به آنان دادند و پس از این ماجرا آیات مذکور از سوره انسان درباره آنان نازل شد
نویسنده میگوید: عدهای در این روایت که مورد اتفاق فریقین است شبهه کردهاند. منشأ شبهه ابن تیمیه بوده است و ادعای او را میتوان در دو نکته خلاصه کرد: اولا سوره دهر مکی ا ست و قبل از ازدواج امیرالمؤمنین با فاطمه زهرا(س) و تولد حسنین(ع) نازل شده (چون ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) در مدینه انجام شد)؛ ثانیا ترمذی این روایت را «مزوق مفتعل» دانسته و ابن جوزی آن را «موضوع» خوانده است. نویسنده مطالب کتاب را در دو فصل پی میگیرد. در فصل اول درباره سند حدیث و راویان آن از اهل سنت بحث میکند و در فصل دوم از دلالت حدیث و پاسخ به اشکال مذکور و اشارهای گذرا به دیگر اشکالات مینویسد
نویسنده در فصل اول بیان میکند که نزول سوره انسان در شأن اهلبیت(ع) در بسیاری از کتابهای معتبر تفسیر، حدیث، مناقب، تراجم صحابه و... اهل تسنن آمده است. او دوازده تن از راویان این روایت از صحابه را نام میبرد. همچنین سیوهشت نفر از ائمه تفسیر و حدیث از جمله ابوجعفر طبری در «كفاية الطالب في مناقب علي بن أبيطالب»، ابواسحاق ثعلبی در «التفسير الكبير»، ابن مغازلی شافعی در «مناقب علي بن أبيطالب»، زمخشری در «الكشاف» و... را نام میبرد که این حدیث را روایت کردهاند سپس نصوص حدیث را به اسناد از امیرالمؤمنین(ع)، زید بن ارقم، ابن عباس، حبری و... ذکر میکند و به کلمات علمای اهل تسنن مانند قرطبی در تفسیرش، سبط ابن جوزی در «تذكرة خواص الأمة»، آلوسی در «روح المعاني» و دیگران مبنی بر شهرت روایت استناد میکند و بعد نمونههایی از اشعار شاعران در نزول سوره هل أتی در شأن اهلبیت(ع) را میآورد؛ مثل شعر سید حمیری که در آن ابیات زیر آمده است:
و من أنزل الرحمن فيهم «هل أتی» لما تصدوا للنذور وفاءا
من خمسة جبريل سادسهم و قد مد النبي علی الجميع عباءا
من ذا تصدق بخاتمه تصدق راکعا فأثابه ذوالعرض منه ولاءا.
نویسنده سپس کلام ابن عبدربه قرطبی مالکی در احتجاج مأمون بر چهل تن از فقیهان در مسئله مفاضله و ذکر آیات سوره هل أتی و سخن از نزول آن در شأن امیرالمؤمنین(ع) را نقل میکند. وی همچنین مینویسد که بسیاری از بزرگان حفاظ، فضه خادمه زهرا(س) را از صحابه دانستهاند. او کلام سبط ابن جوزی مبنی بر رد ادعای موضوعیت حدیث را هم نقل میکند و نکات دیگری مانند اینکه سائلین در این سه روز ملائکه از جانب خدا بودهاند که برای امتحان اهلبیت نازل شده بودهاند یا ذکر نعمتهای بهشتی غیر از حورالعین در این سوره به جهت غیرت خدا به فاطمه زهرا(س) را ذکر کرده است. نویسنده پس از این مطالب، یکی از راویان این حدیث (که راویان آن به ترتیب، حسکانی از ابومحمد جوهری از مرزبانی از ابوالحسن علی بن محمد از حمیری از حسن بن حسین از حبان بن علی از کلبی از ابوصالح از ابن عباس هستند) را ذکر میکند و سپس به تصحیح تکتک راویان آن از قول علمای اهل تسنن میپردازد. از نظر نویسنده در مورد سایر طرق هم همین کار امکانپذیر است، اما همین یک مورد کفایت میکند
نویسنده در بخش دلالت حدیث به کلام علامه حلی مبنی بر دلالت شأن نزول آیه بر فضیلتی بیبدیل برای امیرالمؤمنین(ع) استدلال میکند و اشکال ابن تیمیه بر روایت و جعلی شمردن آن از جانب وی را ذکر کرده و به دو اشکال فوقالذکر از وی پاسخ میدهد. او برای این امر به روایات مفسرین بزرگ از اهل سنت بر مدنی بودن سوره انسان استشهاد میکند و از این طریق ادعای نزول سوره پیش از ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) و تولد حسنین(ع) را غلط و بیدلیل میشمارد. وی سپس به ترجمه راویان حدیث پرداخته و قسمت دوم اشکال ابن تیمیه مبنی بر ضعیف و مجعول بودن روایت را بدین طریق پاسخ میگوید
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. منابع و مآخذ و ارجاعات در پاورقی آمده است. کتاب، نهمین شماره از مجموعه «اعرف الحق تعرف أهله» مرکز حقائق اسلامی است.
معرفى اجمالى
مع الدكتور السالوس فى آية التطهير، نوشتۀ آقاى سيد على حسينى ميلانى به زبان عربى در موضوع معناى آيۀ تطهير كه در واقع پاسخى است به شبههافكنى دكتر احمد سالوس استاد دانشگاه قطر كه از اساتيد وهّابى مشهور معاصر مىباشد.
سالوس در موارد متعدد ديگر نيز نسبت به تشيع و ايرانىها موضعگيريهاى نادرست و مغرضانهاى ابراز نموده است كه يكى از موارد بارز آن، همين كتابى است كه در ردّ دلالت آيۀ تطهير به اهلبيت عصمت و طهارت نوشته است و كتاب حاضر عهدهدار پاسخ و ابطال حرفهاى بىدليل و هدفدار ايشان است.
گزارش محتوا
وى در اين كتاب به شيوههاى عجيب و خلاف اعتقادات اهل سنت استدلال كرده است تا پايههاى احاديثى را كه به وضوح بيانگر اين معنا هستند كه آيۀ تطهير در شأن پنج تن اصحاب كساء نازل شده است را، سست نمايد. او نخست سند روايات را به دلائلى چون شيعه بودن بعضى روات آن و سپس دلالت آنها را زير سؤال برده تا به هدف خود كه رد عصمت اهلبيت عليهم السلام مىباشد، نائل شود.
دكتر سالوس در كتاب خود حتى تندتر و بىپرواتر از كسانى چون ابن تيميه عمل كرده و پا را فراتر از كسانى كه بنيانگذاران عقيدتى فرقۀ وهابيّت بودهاند، نهاده است.
از جمله استدلالاتى كه اين استاد وهابّى بدانها پرداخته و جناب آقاى حسينى به پاسخگويى آنها اقدام نموده است، به چند نمونهاش اشاره مىكنيم.
وى براى بيان دلالت آيه تطهير به رواياتى از تفسير طبرى تمسك كرده كه گزينشى هدفدار از ميان روايات متعدد در اين زمينه است. براى مثال روايتى كه در سند آن اسم شخصى مثل عكرمة البربرى هست را آورده، سپس شروع كرده به قدح اين شخص تا معلوم شود روايات در اين زمينه از اسناد صحيحى برخوردار نيستند.
براى جواب دادن به اين شبهۀ سالوسى مؤلف رواياتى را از خود تفسير طبرى ذكر نموده است كه مطلقا در نزد اهل تسنن داراى وجاهت سندى هستند. وى در اين راستا به بررسى تكتك روات اين احاديث نيز پرداخته است. براى مثال روايتى كه به وضوح دلالت بر شأن نزول آيۀ تطهير در مورد اهلبيت عصمت و طهارت دارد، رواتى چون محمد بن المثنى، ابوبكر الحنفى، بكير بن مسمار، عامر بن سعد، سعد بن ابى وقاص آن را نقل كردهاند كه هر كدام در كتب رجالى اهل سنت داراى وثاقتهاى خاصى هستند، در مورد محمد بن المثنى دارد ثقة ثبت كه از بالاترين عناوين براى توثيق يك رواى است.
در مورد ابوبكر الحنفى دارد من رجال الكتب الستة كه نظر مشهور آنان وثاقت رجال صححاح سته است.
در مورد بكير بن مسمار دارد، صدوق من رجال مسلم و الترمذى و النسائى كه صدوق صفت مبالغهاى براى صدق راستگوئى يك شخص است.
در مورد عامر بن سعد دار ثقة من رجال الكتب الستة.
و در مورد سعد بن ابىوقاص هم كه از صحابۀ رسول خدا (ص) مىباشد و عقيدۀ آنان در مورد صحابه خيلى واضح است.
از ديگر رواياتى كه سالوس آن را بيان نكرده، روايتى است از ابى الحمراء كه حديث عبور پيغمبر اكرم(ص) بر در خانۀ فاطمه(س) و گفتن جملۀ الصلاة الصلاة انما يد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا مىباشد. اين روايت با سندهاى زيادى نقل شده است و از روايات قطعى و ثابت در نزد خود اهل سنت مىباشد.
مؤلف در ادامه به سخنان بزرگان آنان اشاره مىكند كه معتقدند آيۀ تطهير در شأن پنج تن اصحاب كساء نازل شده است، براى مثال به كلام طماوى اشاره كرده است كه در جواب اشكالى كه شده، در دلالت آيه و چنين وانمود شده است كه سياق آيه كه از ابتداء در مورد زنان پيغمبر(ص) است، پس اين قسمت نيز دربارۀ آنها خواهد بود مىگويد: اين حرف باطلى است، زيرا اين قسمت آيه كه داردانما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس با ضمير «كم» كه جمع مذكر است، كاملا عوض شده و ديگر سخن در مورد زنان نيست كه اگر مىبود، حتما بايد ضمير جمع مؤنث ذكر مىشد نه جمع مذكر.
در بخش پايانى مؤلف به استشهاد دكتر سالوس به كلمات ابن تيميه و ابن كثير و قرطبى پرداخته و آن را مورد نقد قرار مىدهد و به كلماتى از خود آنان اشاره مىكند كه به غير آنچه كه سالوس بدانها استدلال كرده است، قائل شدهاند.
مؤلف با شبههاى كه در دلالت شمول اين آيه به عصمت وارد شده است و جواب آن كتاب خود را پايان داده است. كلمۀ على مائدة الكتاب و السنة تنها نشانى و مشخصۀ كتاب است و به هيچ انتشارات و تاريخى در آن اشاره نشده است.
فدك در فراز و نشيب، اثر سيد على حسينى ميلانى (متولد نجف، 1367ق) است كه در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدك و ارتباط حضرت فاطمه(س) و حضرت اميرالمؤمنين على(ع) با آن بهصورت مستند، تحليلى و انتقادى پاسخ داده است.
نام كامل اين اثر عبارت است از: «فدك در فراز و نشيب: پژوهشى در مورد فدك در پاسخ به يك دانشور سنى». نويسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و كتاب حاضر ترجمه فارسى آن است كه توسط هيئت تحريريه مركز حقايق اسلامى صورت گرفته است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه مركز حقايق اسلامى، مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 4 بخش) تشكيل شده است.
روش نويسنده در اين اثر، عالمانه، انتقادى و تاريخى - كلامى است و از كتاب، سنت، تاريخ و عقل استفاده كرده است.
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از انديشمندان قديم و جديد (71 كتاب) بهره برده است.
گزارش محتوا
براى آشنايى با ويژگىها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
- در مقدمه ناشر چنين آمده است: «... در دوران ما، يكى از دانشمندان و انديشمندانى كه با قلمى شيوا و بيانى رَسا به تبيين حقايق تابناك دين مبين اسلام و دفاع عالمانه از حريم امامت و ولايت امير مؤمنان على(ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آيتالله سيد على حسينى ميلانى، مىباشد... كتابى كه در پيش رو داريد، ترجمه يكى از آثار ايشان است كه اينك «فارسىزبانان» را با حقايق اسلامى آشنا مىسازد
در مقدمه نويسنده چنين آمده است: «... چندى پيش، از طريق اينترنت، نامهاى از يك دانشور اهل سنت را دريافت كردم كه در ضمن آن نامه از اينجانب درباره ماجراى فدك درخواست گفتگو كرده بود... اين دانشور سنى در بخشى از نامه خود، 9 پرسش مطرح كرده بود... در پاسخ به موارد مطرحشده، اينگونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزادانديش و منصف، روشن و آشكار است كه علماى شيعه دوازدهامامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد انديشه و اعتقاد شيعه، كه در وراى آن دست يازيدن به حق و پرده افكندن از چهره حقيقت بوده است، استقبال نمودهاند. آنان پيوسته در گفتگوها و مناظرهها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانستهاند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلايل مورد اتفاق دو طرف و يا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نراندهاند. بديهى است كه در اين بحث نيز با وجود حساسيت و اهميت بسيارش، همين شيوه و سيره، آشكار و هويدا خواهد بود...
- حديث «لا نورث» تنها از سوى ابوبكر نقل شده است و نه هيچ صحابى ديگر: فقط ابوبكر گفته است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «إنا معاشر الأنبياء لانورث و ما تركناه صدقة»؛ «ما پيامبران ارث نمىگذاريم و آنچه از ما مىماند صدقه است».
و تنها بودن ابوبكر را در نسبت دادن اين كلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصريح نمودهاند؛ كسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى 317)، ابوبكر شافعى (متوفاى 354)، ابن عساكر (متوفاى 571)، جلالالدين سيوطى (متوفاى 911)، ابن حجر مكى (متوفاى 973) و متقى هندى (متوفاى 675)...
- ابوبكر از پيامبر(ص) نقل مىكند كه حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبياء لا نورث»؛ درحالىكه قرآن مجيد مىفرمايد: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»؛ «و سليمان وارث داوود شد». همچنين قرآن از زبان زكريا(ع)اينگونه نقل مىنمايد: «وَ إِنِّي خِفْتُ اَلْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ اِمْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»؛ «و من پس از خود از بستگانم بيمناكم و درحالىكه زنم نازا و عقيم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشينى به من ببخش، كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب نيز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضايت خود گردان». بديهى است كه هرچه برخلاف كتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زيرا حقيقتِ معناى ميراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه كه از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلك باشد چه حق - آنهم مطابق با حكم الهى كه در فقه بيان شده است
- چرا على(ع) در دوران حكومتش فدك را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوييم كه امير مؤمنان على(ع) در نامهاى كه به سهل بن حنيف نوشته فرمودهاند: «بلى، كانت في أيدينا فدك من كل ما أظلته السماء، فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين و نعم الحكم الله و ما أصنع بفدك و غير فدك و النفس مظانها في غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سايه افكنده بود، تنها فدك در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نيز حرص ورزيدند و عدهاى ديگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترين حكمكننده است. من با فدك و غير آن چه كارى دارم كه جايگاه فرداى هر كس قبر است...». همچنين محمد بن بابويه معروف به شيخ صدوق(ره) با سند خود روايت نموده كه ابوبصير مىگويد: به امام صادق(ع) گفتم: چرا امير مؤمنان على(ع) هنگامى كه حكومت بر مردم را در دست داشت فدك را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها كرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم كانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فكره أن يسترجع شيئاً قد عاقب الله عليه غاصبه و أثاب عليه المغصوب»؛ «زيرا ظالم و مظلوم هر دو در پيشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چيزى را بازستاند كه خداوند غاصبش را به سبب آن كيفر كرد و آن را كه حقش غصب شده، جزا داد...»
وضعيت كتاب
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
براى كتاب حاضر، فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن و فهرست منابع در پايان آن تنظيم شده، ولى فهرستهاى فنى آماده نشده است.
گرچه تصريح شده كه ترجمه كتاب به همت هيئت تحريريه مركز حقائق اسلامى، صورت رگرفته، ولى متأسفانه نام مترجم يا مترجمان مشخص نشده است.
معرفى اجمالى
«تعليقات الفصول فى الاصول»، اثر عربى حاج شيخ احمد شيرازى متوفى 1332ق. مىباشد كه توسط محمد قانع كازرونى، تهيه و تدوين شده است.
كتاب، به منظور توضيح غوامض و تشريح مطالب مطرح شده در كتاب«الفصول»، نوشته شده است.
ساختار
كتاب، با مقدمه شيخ محمد حسين بن شيخ على، آل كاشف الغطاء، در بيان مقام علمى مؤلف، آغاز و مطالب، در سه جلد، بدون فصلبندى خاصى، ارائه شده است.
نويسنده، به گوشهاى از متن اصلى اشاره كرده و مطالب خود را ذيل آن، آورده است.
گزارش محتوا
جلد اول، دربردارنده يك مقدمه بوده و پس از آن وارد مباحثى شده كه مىتوان آنها را، در قالب چهار بخش دستهبندى كرد.
مقدمه، تعريف علم و بيان موضوع آن را بر عهده دارد. نويسنده، در اين قمست، مبادى علم را، به آنچه كه علم بر آن مبتنى مىگردد، معنا كرده و آن را به دو دسته زير، تقسيم نموده است:
1. تصورات: شامل موضوع علم، جزء موضوع علم، جزئى تحت موضوع علم و عرض ذاتى موضوع علم است؛
2. تصديقات: عبارتند از مقدماتى كه قياسهاى علم از آنها تشكيل مىشود كه يا خود، بين و روشن مىباشند و يا در علوم ديگر روشن مىشوند.
در ادامه، مبادى، به عام و خاص تقسيم و شروط و امورى كه اجتهاد، متوقف بر آنها مىباشد، بيان شده است.
نويسنده، مسائل هر علم را، تمام قضاياى واقعيه يا محمولاتى كه به حسب واقع، منتسب به موضوعات آن قضايا باشند، مىداند و معتقد است كه اين امر، به قوت خود باقى است، هر چند كه كسى به آن علم نداشته باشد؛ مثلا فاعل، به حسب واقع، مرفوع است و لو اينكه كسى آن را درك نكند.
وجود علاقه مشابهت ميان معناى حقيقى و مجازى، بيان مقصود از مبادى مقدمات، وضع تخصصى تعيّنى و وضع تخصصى تعيينى، اقوال مختلف پيرامون علم خداوند، نسبت شىء به خودش، مباحث مربوط به اجتهاد، از جمله: لزوم علم رجال، تقسيم علم به شىء به معلوم بالعرض و معلوم بالذات و تفسير قواعد به وسيله امور كلى، از ديگر مسائل مطرح شده در مقدمه مىباشند.
بخش اول، مباحث مربوط به«وضع» را مورد بحث و بررسى قرار داده است. تقسيم دلالت به عقليه، طبعيه و وضعيه، تعريف وضع قصدى تعيينى، احتمالات چهارگانه پيرامون وضع و موضوعله، افعال سجايا و وضع واحد شخصى و نوعى، از مهمترين مباحث اين فصل مىباشند.
در بخش دوم، اين مطلب مورد بررسى قرار گرفته است كه آيا الفاظ، براى ذات معانى وضع شدهاند يا براى معانى از آن جهت كه مرادند؟.
نويسنده، در اين قسمت، قائل به حجيت اصل مثبت در مباحث الفاظ شده، زيرا معتقد است كه حجيت اصول، در اين بحث، به سبب تعبد و اخبار نيست، بلكه از باب ظن نوعى و شخصى است.
به اعتقاد وى، وضع، داراى دو نوع اطلاق به نامهاى تخصيص و اختصاص بوده و فرق ميان آن دو، اعتبارى است نه ذاتى.
بخش سوم، به بررسى انواع دلالات، اختصاص دارد. نويسنده، در دلالت چيزى بر چيز ديگر، وجود ملازمه را براى انتقال از يكى از متلازمين به ديگرى، شرط دانسته و به اين نكته اشاره دارد كه در صورت عدم وجود ملازمه، از علم به چيزى، علم به چيز ديگر به دست نخواهد آمد، زيرا در اين صورت، ربطى بين علوم وجود نخواهد داشت و اين علقه لزوميه، يا از جعل و وضع به دست مىآيد(علقه جعليه وضعيه) يا از ذات(علقه ذاتيه).
دلالت عقليه و طبعيه، اعم بودن علم مأخوذ در حد وضع از علم تفصيلى، اجمالى و علم موقوف بر تبادر، حقيقت اطلاقيه، تعليليه و تقييديه، كلام محقق قمى پيرامون تضمن و التزام و بررسى اقوال مختلف در باره استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد از ديگر مباحث اين فصل مىباشند.
در آخرين بخش، در مبحثى كوتاه، تقسيم لفظ به مفرد و مركب، بررسى شده است.
جلد دوم، با مقدمه كوتاهى از شيخ آغا بزرگ تهرانى در بيان گوشهاى از زندگانى مؤلف و آثار وى، آغاز شده است.
از جمله مباحث مهم اين جلد، عبارتند از: عقلى بودن دلالت تضمنيه، التزاميه و مجازيه، اتحاد دال و مدلول، تفسير دلالت عقليه، اصالت عدم سبق حادث، بحث از واضع حقيقى، حقيقت و مجاز، تسبب إعدادى، تقسيم واحد به عددى شخصى و حقيقى، اقوال مختلف در اشتراك لفظى و...
آخرين جلد، ادامه مباحث جلد قبلى را دنبال كرده و از جمله مهمترين مباحث آن، مىتوان به دلايل حجيت بعضى از ظنون، عدم وقوع مجاز بدون حقيقت، كلام محقق قمى در مورد معناى مجازى، شك سببى و مسببى، بررسى اقوال مختلف پيرامون اخذ به ظواهر كه عبارتند: از سببيت مطلقه، سببيت مقيده، ظن نوعى مطلق، ظن نوعى مقيد و ظن شخصى فعلى، اصالت عدم وضع و احوال مأموربه به اعتبار مطلوب بودن آن، اشاره كرد.
امام مهدى(عج) در احاديث شيعه و سنى اثر جمعى از محققان مركز تخصصى مهدويت مىباشد که انديشه مهدويت را از چشمانداز روايات معتبر مورد بررسى قرار داده است.
بنياد فرهنگى حضرت موعود(ع) در راستاى شناختن امام و راه، اهداف، جايگاه وى و وظايف شيعيان در قبال او اقدام به انتشار مجموعهاى به نام انتظار نموده تا به تبيين مباحث انديشه و فرهنگ مهدويت بپردازد و اين اثر در راستاى همين هدف تهيه و عرضه شده است.
ساختار كتاب
شناخت معارف اسلام همواره بر مسلمانان در همه عصرها به عنوان يك وظيفه تلقى شده است. اين شناخت زمانى صحيح و معتبر خواهد بود كه از طريق صحيح معرفتى بدست آمده باشد و پايههاى اين شناخت با توجه به تأكيدات شارع همانا خردورزى و تعقل و ديگرى رجوع به قرآن و روايات صحيح اهلبيت(عليهمالسلام) مىباشد و از آن جا كه انديشه مهدويت يكى از معارف اصيل اسلام مىباشد، به همين خاطر براى رسيدن به معرفت صحيح در اين خصوص بايد به كتب احاديث مختلف مراجعه نمود. مؤلف براى رسيدن به اين هدف، اثر را در سه بخش ساماندهى كرده است: بخش اول به معرّفى منابع روايى شيعه و اهل سنت درباره حضرت مهدى(ع)، بخش دوم به تقسيمبندى احاديث مهدويت، تعداد احاديثى كه هر يك از معصومين(ع) درباره ايشان دارند و بررسى راويان احاديث و بخش سوم به معرّفى امام زمان(ع) در پرتوى احاديث عام و خاص بطور جداگانه مىپردازد.
گزارش محتوا
اثر با تعريف حديث از ديدگاه شيعه و سنّى و سپس تقسيمبندى احاديث به صحيح، حسن و تعريف هر كدام و در ادامه منظور از متواتر و صحاح سته مطرح مىشود. در معرّفى منابع مهدويت آنها را اوّل به دو دستهبندى كلى، شيعه و سنّى تقسيم و سپس منابع را به كتبى كه قبلى از ولادت حضرت تدوين شده و سپس منابعى كه بعد از ولادت ايشان نگارش يافته، تقسيم و در هر دو بخش جمعاً به معرفى 38 منبع از شيعه و از منابع اهل سنت مىپردازد.
در بخش دوم روايات نقل شده در مورد امام مهدى(ع) را به چهار گروه، روايات تفسيرى، اخبارى، تبيينى و روايات تاريخى تقسيم مىكند و در ادامه ليستى از صحابه پيامبر(ص) كه روايات آنها در منابع اهل سنت آمده و آنان بدون واسطه احاديث مربوط به حضرت مهدى(ع) را از پيامبر اكرم شنيده و نقل نمودند، مطرح مىنمايد. و در پايان از بررسى روايات بحث مهدويت دو نتيجه حاصل مىشود: يكى تواتر احاديث امام مهدى(ع) ديگرى صحت اين احاديث.
بخش سوم با مطرح نمودن احاديث ثقلين، من مات و لم يعرف امام زمانه و اثناعشر خليفه كه احاديث عام هستند به زواياى ساحت مهدويت در اين احاديث اشاره مىشود. در فصل دوم اين بخش، نخست عرصههاى مشترك بين شيعه و سنت در زمينه مهدويت و سپس عرصههاى اختلافى بيان و براى هر كدام از اين عرصهها شاهدى از روايات مطرح مىشود. در فصل سوم، لغزشگاهها و بعضى شبهات؛ از جمله در صحيح بخارى و مسلم حديثى درباره حضرت مهدى(ع) ثبت نشده و شبهه اين خلدون مطرح و پاسخ لازم به هر كدام ارائه شده است.
گزارش وضعيت
پاورقىها به ذكر منابعى كه روايات در متن از آنها نقل شده و همچنين كتبى كه خوانندگان براى اطلاع بيشتر مىتوانند به آنها مراجعه نمايند، آمده است. فهرست مطالب در آغاز اثر گنجانده شده است.