دل نوشته ها
بیشتر...
به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست و بهترين منتظر، منتظر توست مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم: گر عشقى هست و عاشقى نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم. خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم ......................... کاش در اين رمضان لايق ديدار شوم سحري با نظر لطف تو بيدار شوم کاش منت بگذاري به سرم مهدي جان تا که هم سفره تو لحظه افطار شوم فرستاده شده توسط (داداشي ) بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان از غم هجر تو من دلخسته ام همچو مرغی بال و پر بشکسته ام کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا بر دل خسته که دم سازی تو یارا ده مداد دیدبانی ز عنایت به منو از مهر و عشق بازی خدایا یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا بعضی ها دارند تو فراق یارشون گریه می کنند می گند یابن الحسن آقا بیا بیاد مسجد جمکران ای تو شور عشق من روشنی انجمن بی تو در دام بلا افتاد ام بر تو یارا جان ودل را داده ام از فراق تو شده حال من خسته پریشان کی میایی منجی و سلطان امکان عقده ها را واکنی با یک نگه ای نور یزدان بین ( ببین ) چه کرده با دل من سوز هجران سوز هجران .................. سوز هجران یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا فرستاده شده توسط (زجر كشيده ) شاید این جمعه بیاید شاد ....................پرده از چهره گشاید شاید .................................چهره از پرده گشاید شاید ..........................................................................شاید......... فرستاده شده توسط (شيفته ) ۴چیز است که عاقبتش به ۴چیزمیرسد: ۱."سکوت به سلامت" ۲."نیکویی به کرامت" ۳."بخشش کردن به سیادت" ۴."شکرکردن به زیادتی نعمت"
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن اين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور يبن الحسن بسته زلف تو شوريده سران است هنوز تشنه وصل تو خونين جگران است هنوز حال عشاق تو گلهاي گلستان داند كه به سوداي رخت جامه دران است هنوز نه همين مات جمال تو منم كز هر سو با له حسن تو صاحب نظران است هنوز كاش برگردي از اين راه كه ارباب اميد در گذرگاه تو حسرت نگران است هنو اي صفاي ضميرم چرا نمياي چرا بهانه نگيرم چرا نمياي آقام آقام اگر حجاب ظهورت وجود تا من است به حق زينب خدا كند كه بميرم چرا نمياي هواي ديدن سردار غيبتت دارم به اين روان پيرم چرا نمياي به جان عمه سه ساله دل مرا نشكن آقام آقام آقام آقام آقام كجاي شايد امشب رفتي به شهر دمشق به زيارت زينب بانوي عشق تو كه امشب تو اون حرم رفتي به زيارت رقيه هم رفتي آقام آقام آقام آقام آقام كجاي تو بگو امشب ها كجا رفتي به نجف يا سامرا رفتي يا كه رفتي به روضه اي غم گين تو بقيع با صداي ام بنين آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بس كه دنبال تو دويدم به خدا آقا جون من بريدم نشوني تو رو من پرسيدم يه بارم روتو نديدم آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت بهشت را فروختم به نيمي از نگاه تو بيا به جان مادرت امام من ظهور كن بيا و جام خالي ام پر از مي تهور كن بيا و قلب شيعه رو غريق در سرور كن بيا به گير از عدو تغاس خون فاطمه همان حبيبه ي خدا همان به عرش قائمه ، فاطمه بگو به دشمن علي خبيث دون بي شرف چرا ربوده اي فدك زهمسر شه نجف ميان كوچه از چه تو با مادرم شدي طرف به تير كينه ها چرا نموده اي برا هدف آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مراني از درت يبن الحسن يبن الحسن تو دين و ايمان مَني تو جان و جانان مَني يبن الحسن يبن الحسن آقام آقام قصه نخور واسه فرج دعا ميكنيم اگه بياي ايشالله برات جونمونو فدا مي كنيم آقام آقام قصه نخور ايشالله كه ظهور مي كني با ظهرت قصه ها رو از دلا بيرون ميكني اگه خدا بخواد يه روز عاشقونه همه بتونيم توحرم ارباب حسين پشت سرت نماز بخونيم اگه بياي دنيا ميشه غرق اميد غرق صفا پرچم عباس به خدا ديدني دست شما دل بردي از من به يغما اي ترك غارتگر من ديدي چه آوردي اي دوست از دست دل بر سر من يبن الحسن اي اميدم روي تو را مـن نديدم خواهم كه رويت ببينم اي سرور و اي اميدم اول دلم را صفا داد آئينه ام را جلا داد آخر به باد فنا داد عشق تو خاكستر من يبن الحسن سرور من آقا تو تاج سر من من در پي رويت اي گل شهر به شهر و كوه به كوه ديده را دريا كنم در پييت در جست و جو از فراقت اي صنم ناله شب ها مي زنم ديده را دريا كنم با توام در گفت و گو چي ميشه يبن فاطمه يه گوشه چشم به ما كني قلب منو جلا بدي راهي كربلا كني بايد كه مثل هميشه منو تحملم كني خدا نيره اون روزو بخواي منو ولم كني چه روزها كه يك به يك غروب شد نيامدي چه اشك ها به سينه ها رسوب شد نيامدي تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح ، ظهر ، عصر ، غروب شد نيامدي
حسن فيروزآبادي (از كتاب در آستانه ظهور )
افق
صبر مارا زينبي كن اي خدا
قلب مارا حيدري كن اي خدا
اين همه تزوير .هم فتنه هم ريا
كاش مهدي را رساني اي خدا
((دعاي منتظران))
بيا دعاي مرا مستجاب كن مولا
مرا زمنتظرانت حساب كن مولا
جهان دوباره به خواب عدم فرو رفته است
براي معجزه كردن شتاب كن مولا
به نام نامي حق اي سوار وادي عشق
بزن به جاده و پا در ركاب كن مولا
ستمگرانه ترين ظلم ها به انسان شد
بيا سران ستم را عذاب كن مولا
فداي ناز نگاه تو اي گل نرگس
مرا به هُرْم نگاهت مذاب كن مولا
به اشك چشم يتبمان و اه مظلومان
دعاي منتظران مستجاب كن مولا
براي آمدنت روز و شب دعا كردم
مرا به وصل خودت كامياب كن مولا
در آن صپيده دم صبح روز آدينه
مرا به ياري خود انتخاب كن مولا
مرا كه سايه به سايه پي تو مي گردم
غلام حلقه به گوشَت خطاب كن مولا
((انتظار طاقت سوز))
شنيده ام كه تو مثل خدا دلآرايي
به چشم خلق نيايي زبس كه زيبايي
در امتداد افق هايِ روشن ملكوت
يكي از اين همه آدينه ها تو مي آيي
كبوترانه نگاهم پي تو مي گردد
نهان ز ديده ي مايي زبس كه پيدايي
تو در مساحت ذهن بشر نمي گنجي
فراتر از همه ي كائنات دنيايي
تو از سلاله آل محمد مولا
تو آخرين پسر از نسل پور زهرايي
بيا كه در غم اين انتظار طاقت سوز
مرا نمانده دگر طاقت شكيبايي
تمام بودن خود را خلاصه خواهم كرد
به شاعرانه ترين لحظه هاي رويايي
سرود ام غزل عاشقانه اي از تو
كه تو طليعه ي زيباترين غزلهايي
((كبوتر دل))
دلم گرفته تورا ياد مي كنم مولا
به اين بهانه دلم شاد مي كنم مولا
كبوترِ دل خود را زحجم تنگ قفس
به عشق روي تو آزاد مي كنم مولا
هميشه تا به غزل مي رسم بهانه تويي
سخن به عشق تو ايراد مي كنم مولا
چه سخت مي گذرد لحظه ها مرا بي تو
كه از فراق تو فرياد مي كنم مولا
زمين باير دل را كه شهوتستان است
به احترام تو آباد مي كنم مولا
از اين زمانه و رفتار گنگ انسان ها
دلم گرفته تو را ياد مي كند مولا
((بارن نور))
بوي باران نور مي آيد
بوي خوب حضور مي آيد
صبح آدينه اي كه در راه است
مردي از جنس نور مي آيد
قاصدك هابه ما خبر داده اند
منجي از راه دور مي آيد
عيسي از آسمان به پا بوسش
موسي از كوهطور مي آيد
كوري چشم دشمنان مهدي
آن امام صبور مي آيد
پرسش تلخ عاشقان اين است
كي زمان ظهور مي آيد
((لحظه ي ديدار))
از جاده هاي سخت و ناهموار آقا
مي آيد اما با غم بسيار آقا
با دوستانش مهربان و با سخاوت
با دشمنان دارد سر پيكار آقا
چشمان خواب آلود ي زنبارگان را
از خواب خرگوشي كند بيدار آقا
روح تمام آفرينش در قنوت است
دست دعا برداشته است انگار آقا
غمهاي عالم بار ديگر بي حضورت
بر پيكر من مي شود آوار آقا
گم كرده ام در برزخ دنيا خودم را
سر خورده ام از اين همه تكرار آقا
تا كي من و آدينه ها چشم انتظاري
در حسرت يك لحظه ي ديدار آقا
آخر من از امروز و فردا كردن تو
مردم بيا پا بر سرم بگذار آقا
((امام صبور))
صداي پاي تو از راه دور مي آيد
به سمت كعبه قدمهاي نور مي آيد
هنوز منتظران تو چشم در راهند
كه صبح جمعه امام صبور مي آيد
به دسگيري چشمان خيس و باراني
به سرنگوني اصحاب زور مي آيد
شبيه معجزه با ذولفقار ظلمت كُش
به قصد كشتن فسق و فجور مي آيد
با طلوع تو درصبح روز آدينه
به چهره هاي پر از غم سرور مي آيد
((چشمان حسرت سوز ))
تو را در لحظه هاي استجابت آرزو كردم
تو را در ساحل سبز نيايش جست و جو كردم
چنان مشتاق ديدار تو هستم اي همه خوبي
كه دنبال تو حتي آسمان را زير و رو كردم
منِ تنها و سر گردان ، پر از خواهش پر از عصيان
ز هر جا رانده درمانده ، به درگاه تو رو كردم
به پاس لحظه ي سبز ظهور برزخ دل را
به اشك ديده با خون دل خود شستشو كردم
به حسرت لحظه ها را مي شمارم تا تو بر گردي
به تكرار تمام لحظه هايِ كهنه خو كردم
هنوز از خنده هاي من صداي گريه مي آيد
چه بسيار عقده هايي را كه پنهان در گلو كردم
چه شبهايي كه با چشمان حسرت سوز باراني
به فانوس نگاهت با خيالت گفتگو كردم
شبي اي كاش مي ديدم ، جمال دلرايت را
نديدم روي ماهت را و عمري آرزو كردم
((آفتاب روشنايي ))
به عشق آتشي در سينه دارم
نگاهي منتظر آدينه دارم
نه ديروز عاشقت بودم نه حالا
غم عشق تو را ديرينه دارم
دلم را خانه عشق تو كردم
در آن عشق تو را گنجينه دارم
از آن روزي كه مهرت بر دل افتاد
دلي از مهر تو بي كينه دارم
ندارد آفتاب روشنايي
چنان نوري كه من در سينه دارم
((لاله هاي عشق ))
مي آيد آنكه در قدمش لاله هاي عشق
سر خم كنند و سجده كنند از براي عشق
هرگز نبيند آن همه زيباي تو را
چشمي كه نيست زنده دل و مبتلاي عشق
با من سخن بگو كه مسيح زمان تويي
تا جانِ مرده ، زنده شود از نواي عشق
آدينه ها بسر شد اما نيامدي
تا بشنوم ز كعبه صداي رساي عشق
در دوري ات چگونه زنده بمانم كه آگهي
با من چه مي كند غم هجر و بلاي عشق
زيبا ترين غزل عاشقانه خود را
تقديم مي كنم به تو اي دلرباي عشق
(( نماز عشق ))
امشب به نام عشق خدا را صدا كنيم
دل را به روي بال ملائك هوا كنيم
با گريه هاي نيمه شبي از سر نياز
يك ذره بندگي خدا بي ريا كنيم
ايمان بياوريم به فرجام اين جهان
فكري براي توشه ي روز جزا كنيم
تا مي شود به پاس محبت براي هم
دستي بر آوريم و قنوتي دعا كنيم
امشب بيا به نام علي در نماز عشق
با حال دلشكسته خدا را صدا كنيم
((گلواژه ي هستي ))
تو اي تنها تر از تنها ، به دنبال تو مي گردم
تو اي پيدا و نا پيدا ، به دنبال تو مي گردم
رها از عالم خاكي ، به دور از هر چه ناپاكي
و همچون عاشقي شيدا ، به دنبال تو مي گردم
من آن مجنون صحرا گردِ تنها در بيابان
كه حتي در بيابان ها ، به دنبال تو مي گردم
تو را مي جويم اي زيبا ترين گلواژه هستي
تو اي عالي ترين معنا ، به دنبال تو مي گردم
تو را در قلب انسان هاي عاشق پيشه معصوم
و در هر جاي اين دنيا ، به دنبال تو مي گردم
و هر جايي كه ردّي از قدم هاي تو مي بينم
سَري هم ميزنم آنجا ، به دنبال تو مي گردم
و گاهي هم خودم را بي سبب گم مي كنم آقا
ز بس پي در پي از هر جا ، به دنبال تو مي گردم
((ميوه عصيان ))
روح من در خواب شهوت مرده است
ميوه عصيان خود را خورده است
روح من در جاهليّت خفته است
دل به آيات خدا نسپرده است
پوچي پندار انسانهاي دون
روح حساس مرا آزرده است
بشه ي انديشه ي اشراقي ام
در لجنزار زمين پژمرده است
روح من با اين همه آلودگي
كي به اسرار خدا پي برده است
من چه كرده ام با خود كه سالهاست
در دلم شوق پريدن مرده است
((گل نرگس ))
تمام عمر خود را با تو سر كردم گل نرگس
دلم را در نيستان تو پروردم گل نرگس
و از روزي كه با عشق تو خود را آشنا كردم
به اندوه فراوان تو پي بردم گل نرگس
من از وجدان انسانهاي خواب آلوده مي ترسم
و از عصيان آدمها پُر از دردم گل نرگس
من از وقتي كه خود را مي شناسم مثل يك عاشق
به دنبال تو هر آدينه مي گردم گل نرگس
به عشقت اي مسيحا اي ابرمرد خدا امشب
دلم را هديه اي ناقابل آورده م گل نرگس
به خاك افتاده ام در پيش پايت خواهشي دارم
مرا از خانه عشقت مكن طردم گل نرگس
((ناجي روزگار ))
مژده ياران كه يار مي آيد
بوي خوب بهار مي آيد
پرچم فتح را برافرازيد
ناجي روزگار مي آيد
گل شادي جوانه خواهد زد
بذر ايمان به بار مي آيد
يكي از روزهاي آدينه
خوب پروردگار مي آيد
با ظهور تواي همه خوبي
به دل ما قرار مي آيد
آقا جمعه هاکه مي شود بعد از نماز صبح به خدا التماس مي کنم که امروز پايان اين انتظار باشداما غروب باز با زيارت آل ياسين بايد انتظار جمعه اي ديگر را بکشم مولاي من بي همگان بسر شود بي تو بسر نمي شود
تا كه پرسيدم ز منطق عشق چيست ؟
در جوابم اينچنين گفت و گريست :
ليلي و مجنون همه افسانه اند
عشق تفسيري ز زهرا و عليست
چه دعايي كنمت بهتر از اين ... خنده ات از ته دل گريه ات از سر شوق .
بهترين مترجم كسي است كه سكوت ديگران را ترجمه كند .
از مردم گمراه جهان راه مجوييد نزديكترين راه به الله حسين است .
پربارترين گنج قلبي عاشق است كه با همه ارامش عاشق ديدار مهدي (عج) است .
صداي ناله مي آيد زمحراب/علي در خون خود افتاده بيتاب/كلام دلنوازش را گسستند/به شمشيري نمازش را شكستند/
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست/مه نقطه كوچكي زپرگار عليست/هركس فرستد به محمد صلوات/همسايه ديوار به ديوار عليست/.
نام من سرباز كوي عترت است/دوره آموزشي ام هيئت است/پادگانم چادري شد وصله دار/سر درش عكس علي با ذوالفقار/ارتش حيدرمحل خدمتم/بر جانبازي پي هر فرصتم/نقش سر دوشي من يافاطمه است/قمقمه ام پر زآب علقمه است/رنگ پيراهن نه رنگ خاكي است/زينب آن را دوخته ، پس مشكي است/اسم رمز حمله ام ياس علي/افسر مافوقم عباس علي(ع)
در جهان هرگز نشد مديون احساس كسي ، تا نباشد رايگان مهرت گروگان كسي ، گوهر خود را نزن بر سنگ هر نا قابلي ، صبر كن تا پيدا شد گوهر شناس قابلي .
ويراه نه آنست كه جمشيد بنا كرد/ويرانه نه آن است كه فرهاد فرو ريخت/ويرانه دل ماست كه هر جمعه بيادت/صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت .
كاش در اين رمضان لايق ديدار شوم/در سحري با نظر لطف تو بيدار شوم/كاش منت بگذاري به سرم مهديجان/همسفره تو لحظه افطارشوم .
مولاي من مهدي جان ، سوالي دارم از حضورت ، من آيا زنده ام وقت ظهورت ؟ اگر تو آمدي من رفته بودم ، اسير سال و ماه و هفته بودم ، دعايم كن دوباره جان بگيرم ، بيام در حضور تو بميرم .
( حميده مغاني طرقي
همه گلهاي نرگس بوي آمدن تو را ميدهند ولي ... کجايي ! اللهمعجل لوليک الفرج )
( ميثم
شكر لله كه سر كوي تو منزل دارم كه من از عمر گران عشق تو حاصل دارم مشكلي نيست مرا غير وصالت مهدي كه من از دوري هجران تو مشكل دارم )
الهی، درک مولايمان مهدي را به پرنده قلوب ما الهام کن تا شايسته حضور او باشيم!
ـ اين ماييم که غايبيم و او همواره حاضر و ناظر است.
ـ مبارک باد ميلاد تو، اي معراج خاکيان و اي سراج افلاکيان؛ اي آينه ايمان، يا صاحب الزمان!
ـ هنگامه ميلاد تو، نويدبخش طليعه صبحي است که به مدد حضور تو، تيرگي را از جهان ميزدايد.
ـ ميلادت مبارک باد، اي سپيده پنهان که اهل زمين در آرزوي بوي بهشتي تو، هماره دعاي فرج را زمزمه ميکنند!
ـ ميلاد مهدي(عج) سفينه نجات و اميد حيات، بر عاشقانش مبارک باد! ـ امام حسين(ع) فرمودند: «اگر زمان او (مهدي(عج)) را درک کنم، در تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد»
1ـ يا مهدي(عج)! اي نقطه شروع شفق، اي مجري حق! ميلاد تو، قصيده بي انتهايي است که تنها خدا بيت آخرش را مي داند؛ بيا و حُسن ختام زمان باش!
ـ مهدي(عج)، شمشيري از شمشيرهاي خداوند است که در عالي¬ترين جايگاه سيادت و برترين منزلت قرب خداوندي است. ـ ميلاد حجت خدا، دوازدهمين ساغر الهي بر منتظران جمالش مبارک باد!
ـ ميلاد ستاره سهيل آسمان امامت، تداعي کننده شادي لحظه طلوع طلعت نوراني اوست.
ـ مهدي(عج)، بوستاني است از سرو رشيد نرگس، از سلاله ياس فاطمه و از ريشه گل-هاي محمدي.
ـ خجسته باد بزم قدسيان در صبحي که آفتاب زمين و آسمان به زير سقف خانه نرگس طلوع مي کند.
ـ شب ميلاد تو، هنگامه گشودن پنجره هاي اميد است به روي بغضِ ستم ديدگان بي پناه تاريخ.
ـ ميلاد مهدي(عج)، تصنيف سرخ ترانه هاي انتظار، بر عموم مسلمين جهان مبارک باد!
ـ ميلاد مهدي(عج)، مشعل هدايت و روشن گري، مبيّن حقيقت، بر اهل طريقت مبارک باد!
ـ اي ماه فاطمه! به آن اميد که از افق نور بازگشت تو را دريابم، همه شب ستاره مي شمارم تا صبح ديدارت فرا رسد.
پی نوشت ها : 1
- فرهنگ جامع سخنان امام حسين، ترجمه: علي مؤيدي، ص733، ح 659.
نویسنده : رزیتا نعمتی
کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟
بیا که بهار دلم بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند....
یاس سفیدم!
بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد....
بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،
بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم....
بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا....
دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد...
بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید